- سلامی دوباره ب همه
- خاطره ای از کودکی و مرگ دایی احمد و رفتن به غاری ( پست هفدهم )
- خیلی زود دیر میشه ( پست هجدهم ) :
- فرشته ای که زمینی نبود ( قسمت اول ) ( پست نوزدهم )
- فرشته ای که زمینی نبود ( قسمت دوم و آخر ) ( پست بیستم )
- نامه ی حسام به فرزندانش ( پست بیست و یکم )
- رندگی باز هم جریان داره ( پست بیست و دوم )
- دارم میرم سربازی بعد از یه مدت فراری بودن ( پست بیست و سوم )
- مسعود به جبهه رفت ( پست بیست و چهارم )
- کتاب روزگار سوخته
آخرین مطالب
امکانات وب
مسعود هستم .من براي سالها مي نويسم سالها بعد که چشمان تو عاشق مي شوند افسوس که قصه مادربزرگ درست بود هميشه يکي بود و يکي نبود....................هیچ انسانی بزرگ نیست بلکه چالشهای زندگی است که اونو بزرگ می کنه......وب لاگم را هر چند ماه یکبار آپ می ک سلام...ما را در سایت سلام دنبال می کنید
برچسب : نویسنده : salhaysokhteh بازدید : 41
۱۳ فروردین سال 1362 بود که اومدیم کارخونه و کار را شرووع
کنیم و همه با یه روحیه ی خوبی داشتیم کار می کردیم .
آقا جون هم که
بازنشسته بود و تصمیم گرفته بود بزنه تو کار ساختمان مثل ده سال پیش ، حسا سلام...ادامه مطلب
ما را در سایت سلام دنبال می کنید
برچسب : نویسنده : salhaysokhteh بازدید : 72
نمي دونم از كجا و چه طور شروع
كنم . هميشه شروع بعضي كارا برام سخت بوده . مثل سلام كردن به يه غريبه تو
يه كوچه بن بست ۷ متري ساعت۷ غروب
ولی با این
اوصاف می گم سلام رفیق :
شرمنده که دو
ماهی بین سلام...ادامه مطلب
ما را در سایت سلام دنبال می کنید
برچسب : نویسنده : salhaysokhteh بازدید : 81
سلام دوستان
:
( اوایل آبان
62 )
انگار باید
هر چی غم و غصه ی عالمه رو سر ما خراب بشه و یه روز شادی نیومده به ما .
یه دوستی
قدیمی داشتم به نام حسام که تو کاباره میامی سال 1351 باهاش آشنا شدم
. سلام...ادامه مطلب
ما را در سایت سلام دنبال می کنید
برچسب : نویسنده : salhaysokhteh بازدید : 60
بعد اومدیم
خونه با داداش رضا .
رضا گفت باید کمکش
کنیم منم گفتم چه طوری ؟ گفت باید به عشق برسه و عشقی تو دلشه داره آتیشش می زنه .
داداش رضا
موضوع حسام را به آقا جون گفت و آقا جون گفت مشتاق ش سلام...ادامه مطلب
ما را در سایت سلام دنبال می کنید
برچسب : نویسنده : salhaysokhteh بازدید : 79
هوالحق
سلام دوستان :
مدت هاست که تو نوشته هام هیچ نشونی از خودم پیدا نمی کنم و انگار ذوب شدم تو غم
و شادی اطرافیانم .
بعد از فوت حسام در باغ خانوادگیمون دفنش کردیم و واقعا این صورت زیر خاک چه
شک سلام...ادامه مطلب
ما را در سایت سلام دنبال می کنید
برچسب : نویسنده : salhaysokhteh بازدید : 68
سلام ، سلامی به وسعت آسمانها :
حرفهايي هست براي گفتن ، آنها را اينجا مي نويسماما ..."حرفهايي
هست براي نگفتن حرفهايي كه هرگز به ابتذال گفتن فرود نمي آيند حرفهايي بي
تاب و طاقت فرساي كه همچون زبانه سلام...ادامه مطلب
ما را در سایت سلام دنبال می کنید
برچسب : نویسنده : salhaysokhteh بازدید : 71
مراسم چهلم حسام هم رسیده بود و چهل روز سیاه و جگر سوز هم
داشت می گذشت و مهمون زیاد اومده بود برام و همه ی کس و کار حسام و رویا اومده
بودند تهران .
بعد از چهلم حسام ؛ حامد از بین ما رفت و برگشت سلام...ادامه مطلب
ما را در سایت سلام دنبال می کنید
برچسب : نویسنده : salhaysokhteh بازدید : 68
تو پستهای گذشته از منوچهر نگفتم ولی در کتاب همه چی رو نوشتم و حالا
فقط یک کوچولو از منوچهر میگم ک
منوچهر یک مقدار مشکل ذهنی داشت ولی برای من یه انسان کامل بحساب می
اومد و خیلی در دوران بچگی با هم خ سلام...ادامه مطلب
ما را در سایت سلام دنبال می کنید
برچسب : نویسنده : salhaysokhteh بازدید : 67
کتاب روزگار سوخته بعد از یک سال و نیم مجوز گرفت .
در پی ان هستیم که کتاب را بار دیگر مطالعه و غلط های ادبیاتی اش را گرفته و بعد از اینکه قیما کاغذ به نرخ ثابت رسید چاپ کنیم و به دست شما سروان برسانیم .
در سایت کتابخانه ملی ایران هم می توانید مشخصلا کتاب را نگاه کنید .
در پناه حق
دوست کوچک شما مسعود
ما را در سایت سلام دنبال می کنید
برچسب : نویسنده : salhaysokhteh بازدید : 67